کوروشی که نمیشناسیم
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۶۶۳۵۲۹
خرداد:آریان، مورخ یونانی مینویسد: «بر قبر کوروش این کلام خود او به خط میخی منقور شده بود: «ای آدمیان، من کوروش فرزند کمبوجیهام، پارسیان را قدرت فرمانروایی دادهام، سرور آسیا شدهام، این مشتی خاک را که گور من است از من دریغ مدارید.»
به گزارش خرداد، سکندر اماناللهی بهاروند در روزنامه شرق نوشت: «چند روز پیش روزنامه «شرق» (دوشنبه هشتم آبان ١٣٩٦، صفحه ١٧) مقالهای با عنوان «حاشیههای روزی به نام کوروش» چاپ کرد که مطالعه آن سبب شد نگارنده این سطور که ٣٠ سال تاریخ اجتماعی ایران را در بخش جامعهشناسی دانشگاه شیراز تدریس میکرده است، مطالبی به اختصار درباره این قهرمان تاریخ ایران و جهان بنویسد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در کلام علامه طباطبایی همان ذوالقرنین ستوده شده در قرآن است و در اینستاگرام حسین اللهکرم، شخصی دروغین و جعلی که هیچ ردی از او در تاریخ نیست. گروهی از او با عنوان پادشاهی قدرتمند و دادگر یاد میکنند و گروهی میگویند در نهایت پادشاهی قدرتمدار و زورگو بوده؛ مانند همه شاهنشاهان دیگر. صحبت از کوروش هخامنش است؛ بنیانگذار و نخستین شاه از سلسله هخامنشیان که به گواه منابع تاریخی بین سالهای ٥٥٩ تا ٥٢٩ پیش از میلاد بر نواحی گستردهای از آسیا و به مرکزیت ایران حکومت میکرد.
منشور حقوق بشر و آرامگاهی ساخته شده از سنگ با معماری خاص پلکانی از اصلیترین یادگاران بازمانده از او در عصر کنونی است. اولی در موزه ملی بریتانیا نگهداری میشود و دومی در پاسارگاد استان فارس واقع شده است؛ جایی که گفته میشود مرکز فرمانروایی امپراتوری شرق تا غرب این پادشاه قدرتمند بوده است.
با آن که هزاران مقاله و کتاب از کوروش کبیر نام برده و از او به نیکی یاد کردهاند، مدتی است در ایران نغمهای مبنی بر این که این شخصیت بزرگ وجود نداشته، نواخته میشود که چنین اقدامی جدل با تاریخ و ستمی نابخشودنی به تاریخ، فرهنگ و گذشته پرافتخار مردم این سرزمین است. اگر واقعا نوازندگان این نغمه زیانآور این قدر از تاریخ چند هزار ساله ایران ناآگاه ماندهاند، جای بسی تأسف است اما اگر دانسته و آگاه از تاریخ این سرزمین، چنین مطالب کذبی را عنوان میکنند، مرتکب ستمی ناروا به تاریخ و فرهنگ مردم ایران شدهاند.
آیا کوروش وجود تاریخی داشته است؟
اکنون این پرسش مطرح است که آیا کوروش وجود داشته یا شخصی افسانهای است؟ در پاسخ به این پرسش، شواهد تاریخی حاکی از آن است که بدون تردید نه تنها چنین شخصیتی وجود داشته است، بلکه منابع تاریخی از او به نیکی و سرافرازی یاد کردهاند. شواهدی که وجود این رادمرد ایرانی را تأیید میکنند، عبارتاند از:
١- آرامگاه و کاخهای پاسارگاد
٢- کتیبههای کوروش در پاسارگاد
٣- الواح یافتشده در بابل (عراق)
٤- نوشته مورخان یونانی مربوط به ٤٠٠ ق.م.
با این حال گذشت زمان باعث شد که ایرانیان به تدریج سلسله پرافتخار هخامنشیان را که بنیانگذار ایران است، از یاد ببرند؛ چنان که در کتابهای تاریخی و حتی شاهنامه فردوسی که در هزار و ٥٠٠ سال گذشته نوشته شدهاند، از سلسله هخامنشیان نام برده نشده است. از آن گذشته، نه تنها هخامنشیان به بوته فراموشی سپرده شده بودند، حتی آثاری که از آنها به جا مانده، با نامهای دیگری معرفی شدهاند. چنان که برای مثال آرامگاه کوروش را با عنوان قبر مادر سلیمان و قدیمیترین ساختمان هخامنشیان در خوزستان (منطقه بختیاریها) را «مسجد سلیمان» و نیز آثار شهر «انشان»، پایتخت اول هخامنشیان (کوروش خود را کوروش انشانی نامیده) را که در نزدیک بیضا قرار داشته، اکنون با عنوان تپه هلیان یا ملیون شناخته میشود. مهمتر از اینها، معروفترین آثار هخامنشیان که یونانیان آن را پرسپولیس (شهر پارسها) مینامیدند، «تخت جمشید» نام گرفته و مقابر سلاطین هخامنشی را هم «نقش رستم» مینامند.
این وضع تا حدود دو قرن پیش ادامه داشت تا این که یک افسر جوان انگلیسی به نام هزی راولینسون که در زمان فتحعلیشاه قاجار مشاور ارتش بود و شاهزاده محمدعلی میرزای دولتشاه، را در اردوکشی همراهی میکرد، توانست از کتیبه داریوش در بیستون نسخهبرداری و سرانجام خط میخی را رمزگشایی و کتیبه را ترجمه کند. این کشف مهم باعث شد که باستانشناسان کتیبهها و الواحی را که در تخت جمشید و جاهای دیگر به دست آمد، ترجمه کنند. به این شکل این کشف مهم باعث شد به گذشته پرافتخار خود پی ببرند. چنان که اکنون اطلاعات وسیعی درباره هخامنشیان و حکومت پرافتخار آنان به دست آمده و مشخص شده است که مقبرهای که در پاسارگاد مقبره مادر سلمیان نامیده شده، همان آرامگاه کوروش کبیر است. پس از رمزگشایی خط فراموششده میخی و ترجمه متون به جا مانده از زمان هخامنشیان و نیز ترجمه کتابهای تاریخی به جا مانده از تاریخنویسان یونانی درباره هخامنشیان زمینه بازسازی تاریخ ایران در این برهه فراموششده فراهم شده؛ به طوری که در ٢٠٠ سال گذشته کتب و مقالات فراوانی به وسیله اروپاییان و ایرانیان درباره سلسله هخامنشی و سلاطین مشهور آن مانند کوروش کبیر، داریوش و... نوشته شده است اما مایه تأسف است که هنوز بعضی از هموطنان از چنین تحولاتی غافل ماندهاند.
سیرت کوروش کبیر
کوروش دوم ملقب به کوروش کبیر مقدر بود بانی بزرگترین و قدرتمندترین امپراتوری جهان شود. ماکس مولو وان فقید در جلد دوم از مجموعه تاریخی کمبریج با عنوان «تاریخ ایران دوره هخامنشیان» ترجمه مرتضی ثاقبفر (انتشارات جامی، ١٣٨٥، صفحه ٢٥٩) درباره کوروش چنین نوشته است:
[کوروش] در سال ٥٩٨ ق.م به عنوان پسر کمبوجیه یکم و ماندانه دختر آستیاک [ایشتوویگو] به دنیا آمد. احتمالا دیرتر از سال ٥٧٨ با کاساندان محبوبترین همسر خود ازدواج کرد که برایش کمبوجیه دوم، پسر و جانشینش را زایید. وقتی این زن درگذشت کوروش فرمان داد تا همه اتباعش به سوگواری بپردازند. برای بار دوم با آمیتیس ازدواج کرد. در سال ٥٥٨ ق.م به تخت نشست؛ مادها را مغلوب و شاه آنها آستیاک را اسیر کرد و پایتخت ماد اکباتان (همدان) را در ٥٥٠ ق.م. به تصرف درآورد؛ تسخیر هرکانیا (گرگان) و پارت در ٥٤٩ ق.م؛ تسخیر بابل و اسارت شاه نبونید در ٥٣٩ ق.م، مرگ در آن سوی جیحون هنگام کشتهشدن کوروش.
کوروش در سال ٥٢٩ ق.م. برای جلوگیری از تهاجمات ماساگاتهای کوچنشین در آسیای میانه در نبرد کشته شد. دیاکنوف شرح جالبی از وضعیت قوم وحشی نوشته است که در اینجا قسمتی از گفتههای او را نقل میکنیم:
آنها در ماورای سیحون سکونت اختیار کرده بودند. در زمان کوروش هم احتمالا در همین نقاط میزیستهاند. بین ماساگاتها تشکیلات قبیلهای و ازدواج گروهی وجود داشته است. طبق اخبار نویسندگان باستانی در میان ماساگاتها امر فرمانروا با زنان بوده است. ماساگاتها مانند دربیکها پیرمردها را به قتل میرساندند. هردوت [٤٤٦ ق.م] زندگانی ماساگاتها را به نحو جالبی توصیف کرده که ارزش دارد در اینجا تماما نقل شود.
«عادت آنها به این قرار است که گر چه هر یک از آنها زن میگیرد، همگی مشترکا از زنان یکدیگر استفاده میکنند. برای عمر انسانی قائل به حدی نیستند و هر کس خیلی پیر میشود تمامی خویشاوندان وی دورش جمع میشوند و او را به قتل میرسانند و او را با حیوانات متعددی که در همان زمان ذبح میکنند، میپزند و دستهجمعی به خوردن آن میپردازند. آنها هیچ چیز نمیکارند و خوراک آنها از دامهای اهلی و ماهی است که به حد وفور از رودخانه [سیحون] تأمین میشود. از شیر نیز استفاده میکنند. از خدایان فقط به خورشید احترام میگذارند و برای او اسب قربانی میکنند.» بنا به روایت هردوت ماساگاتها کوروش و سپاهیان او را با حیله و نیرنگ به داخل سرزمین خویش کشاندند و در همان موقعی که اردوی [اردوگاه؟] ماساگاتها به تصرف کوروش درآمد و ارتش وی از این پیروزی دلشاد بود، تمامی آنها را محاصره کرده مورد هجوم قرار دادند. در این نبرد، کوروش با سپاهیان زیادی که همراه داشت کشته شد. کوروش یکی از بزرگترین و برجستهترین شخصیتهای باستانی بود و در معاصران خود اثرات بسیار عمیقی باقی گذاشت. (تاریخ ایران باستان، انتشارات علمی فرهنگی، ١٣٨٣، صفحههای ٨٧-٨٩.
آوردن جنازه کوروش به پاسارگاد
پییر بریان در کتاب «وحدت سیاسی و تعامل فرهنگی در شاهنشاهی هخامنشی. ترجمه ناهید فروغان، نشر اختران، ١٣٨٦، صفحههای ٢٥٣-٢٥٢، درباره آوردن جسد کوروش به پاسارگاد چنین نوشته است: جانشین موظف بود جسد پدرش (پادشاه متوفی) را تا گور سلطنتی هدایت کند؛ این مراسم دارای اهمیت سیاسی فراوان و از خلال آن استمرار سلسله سلطنتی و حقوق ولیعهد ظاهر میشد. وقتی شاه در خارج از پارس جان میسپرد، معمولا جانشین تعیینشده مکلف بود برای ارسال جسد شاه در معیت ملازمان در ارابهای که به این منظور مهیا شده بود، اقدام لازم را به عمل آورد... . کتیاس مینویسد پس از مرگ کوروش و بازگشت سپاه، کمبوجیه جسد پدر را تحت مراقبت خواجه باگاتس به پارس فرستاد که در آنجا دفن شود.
سیرت کوروش
گزنفون حکیم یونانی در سده ٤٠ قبل از میلاد در کتابی با عنوان «سیرت کوروش» که کتابی داستانی، تاریخی و سیاسی است، شخصیت کوروش را چنین توصیف کرد:
چنان که روایت کردهاند، پدر کوروش کبوجیه (کمبوجیه) پادشاه پارس و او از قوم پرسهاید بود که اصل و نسب خود را به پرسوس (پرسه) میرسانیدهاند. این قول هم مورد قبول است که مندانه (عنبرسیاه) دختر آستیاک پادشاه ماد مادر او بوده است. راجع به خود کوروش بنا بر تصنیفها و روایاتی که هنوز در مشرقزمین متداول و جاری است، میتوان گفت که پروردگار او را علاوه بر خوی نیکو، روی نیکو نیز داده و پول و جانش را به سه ودیعه والا، «نوعدوستی»، «دانایی» و «عز و نیکی» سرشته بود. او در راه ظفر و سرافرازی هیچ مشکل طاقتفرسا را و هیچ خطری را بزرگ نمیپنداشت و چون از چنین امتیازات خداداد جسمانی و روانی برخوردار بود، خاطره و نامش تا امروز در دلهای بیدار مردم روزگار پایدار و باقی است. به راستی او طبق آیین و عادات پارسیان پرورش یافته بود و علاوه بر قواعد و آیین مزبور که مانند سایر جاها ضامن خیر و صلاح عام است، باید خاطرنشان کرد که راه و رسم اصلی این قوم به مراتب برتر از رسوم و قواعدی است که اقوام دیگر دارند. (سیرت کوروش، ترجمه وحید مازندرانی، شرکت سهامی کتابهای جین، ١٣٥٠، صفحههای ٤ - ٥).
پیشنهادها
امید است این شرح مختصر اولا هموطنانی را که به هر دلیل از وجود کوروش کبیر و سلسله هخامنشی بیخبر ماندهاند، آگاه کند. دوم آثار به جا مانده از هخامنشیان میتواند در صورت توجه به این آثار از جمله آرامگاه کوروش و تخت جمشید و بهرهبرداری درست منبع درآمدی عظیم از طریق جلب گردشگران خارجی باشد. سوم، امید نظام آموزشی (دبستان، دبیرستان و دانشگاه) توجه بیشتری به تاریخ و فرهنگ گرانمایه ایران باستان کنند. چهارم امید است وسایل ارتباط جمعی به ویژه صداوسیما برنامههایی در ارتباط با معرفی آثار باستانی و تاریخ ایران باستان تهیه کنند تا هموطنان با تاریخ پرافتخارشان آشنایی پیدا کنند و پنجم پیشنهاد میشود روز کوروش کبیر نه تنها به رسمیت شناخته شود، بلکه به همین مناسبت جشنی برگزار شود. بدون تردید چنین اقداماتی میتواند در افزایش اعتبار بیشتر ایران مؤثر باشد.
آرامگاه کوروش کبیر در پاسارگاد
آریان، مورخ یونانی مینویسد: بر قبر کوروش این کلام خود او به خط میخی منقور شده بود: «ای آدمیان، من کوروش فرزند کمبوجیهام، پارسیان را قدرت فرمانروایی دادهام، سرور آسیا شدهام، این مشتی خاک را که گور من است از من دریغ مدارید.»
برچسب ها: کوروش ، سکندر اماناللهی ، ایرانمنبع: خرداد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۶۶۳۵۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مجتهدی فلسفه غرب را در بستر تاریخ غربی و ایران آموزش میداد
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-سارا فرجی: مرحوم استاد کریم مجتهدی در دورهای که ایران درگیر تغییر و تحولات سیاسی مستبدانه رضاخان بود در شهر تبریز در خانوادهای به دنیا آمد که شخصیت بزرگی همانند آیت الله میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی داشت. وی در ۱۸ سالگی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در دانشگاه «سوربن» پاریس که مهمترین دانشگاه فرانسه است، به تحصیل فلسفه پرداخته است. در آن زمان تنها ایرانی بوده است که از عهده امتحان عمومی ورودی «پروپتودیک» برآمده است و در سالهای بعد به جای چهار «سرتیفیکا» لازم برای اخذ درجه کارشناسی، هفت «سرتیفیکا» گرفته است. استاد راهنمای دکترای او پروفسور «گوندیاک» بوده است. رساله او جنبه فلسفه تطبیقی داشته و با فلسفههای شرق مربوط بوده است.
از این لحاظ بعد از مشورت با پروفسور «هانری کربن» فیلسوف و شرقشناسی فقید، دو رساله از «افضلالدین کاشانی» را به زبان فرانسه ترجمه کرده و در یک شرح تفصیلی در ضمن به مقایسه افکار نوافلاطونیان متاخر با سنتهای اسلامی پرداخته است. برخی از متفکران افلاطونی دوره متاخر از لحاظ فرهنگی واقعاً مرز مشترک میان فلسفههای شرق و غرب محسوب میشوند.وی در سال ۱۳۴۳ موفق به اخذ درجه دکترای خود شده و همان سال به ایران بازگشت. از آثار دکتر کریم مجتهدی میتوان به فلسفه نقادی کانت؛ انتشارات امیرکبیر، فلسفه در قرون وسطی؛ انتشارات امیرکبیر، فلسفه تاریخ؛ انتشارات سروش، دکارت و فلسفه او؛ انتشارات امیرکبیر، پدیدارشناسی روح بر حسب نظر هگل؛ انتشارات علمی و فرهنگی دونس اسکوتوس و کانت به روایت هیدگر؛ انتشارات سروش، سیدجمالالدین اسدآبادی و تفکر جدید؛ انتشارات تاریخ ایران، فلسفه و تجدد؛ انتشارات امیرکبیر اشاره کرد.
چندی پیش همزمان با روز معلم، مراسمی با عنوان «یک عمر معلم» ویژه بزرگداشت فیلسوف معاصر و غربشناس کریم مجتهدی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
در این مراسم تعدادی از اعضای پژوهشگاه علوم انسانی و اهالی فلسفه درباره یکی از آثار مجتهدی سخنرانی کردند. آنچه در ادامه میخوانید گزیده ای از یادداشتها و سخنرانی این پژوهشگران درباره آثار مکتوب مرحوم کریم مجتهدی است.
عبدالمجید مبلغی / کتاب «فلسفه و تجدد»
آثار مرحوم مجتهدی یک ویژگی برجسته دارد و آن هم رخدادنگاری برای اندیشه است. او ذهن تبارشناسانه داشت و سرآمد رخدادنگاران در حوزه اندیشه است. او نه تنها رخدادنگاری اندیشه انجام میداد بلکه اندیشهنگاری رخداد هم میکرد. وی در مواجهه و مراجعه با مناسبتهای بیرونی جانمایه های نامتناجس موقعیتها را لحاظ میکرد. کتاب «فلسفه و تجدد» وی دقیقاً این ویژگی را دارد. ما در این کتاب شاهد ضرباهنگ گسترش آگاهی در جوانب مختلف قرن ۱۸ هستیم. قرنی که زادگاه اتفاقات بسیار مهمی است و مجتهدی میکوشد نشان دهد که این قرن را چگونه باید فهمید.
مجتهدی در کتاب «فلسفه و تجدد» سرشت انباشتگرا را به خوبی نشان میدهد. در دورهای که تجددگرایان پرشور و منورالفکران فرانسوی برآن بودند که خود را فیلسوف بدانند مجتهدی نسبت به این جریان انتقاد دارد و تلاش میکند نشان دهد که چرا این افراد و جریان فلسفه نیستند. مجتهدی علمزده و حاصل اندیشه تحصلگرا بود. مجتهدی در این کتاب از اصطلاح سو استفاده از فلسفه برای این افراد و جریان استفاده میکند و میگوید این افراد چنین کاری با فلسفه میکنند و درست در همین جاست که مجتهدی فراتر از رخداد اندیشه نگار، اندیشه نگاری رخداد میکند.
حجت الاسلام رضا غلامی / کتاب «فلسفه و فرهنگ»
مرحوم مجتهدی را اغلب افراد به عنوان استاد، نقاد و محقق فلسفه مدرن و غربی میشناسند اما ایشان فلسفه اسلامی هم خیلی خوب میشناختند و مطالعات و پژوهشهای خوبی در حوزه فلسفه اشراق، صدرایی و تاریخ یونان باستان انجام داده بودند و درک خوبی از فلسفه اسلامی داشتند.
در کتاب «فلسفه و فرهنگ» ایشان که در سال ۱۳۸۹ منتشر شده مقالات و سخنرانیهای ایشان در دو حوزه فلسفه و فرهنگ آمده که بسیار سودمند است. مجتهدی فیلسوفان را از دوجهان متفاوت (غرب و اسلام) دعوت کرده و این جهانها را باهم مقایسه کرده و به نوعی بیان کرده که ریشه هردو فلسفه از یونان باستان گرفته شده و عاملیت اندیشه ورزی در هردو جهان (اسلام و غرب) انسان است و ذات انسان هم که یکی است.
ایشان نگاه والا و ابداعات خوبی نسبت به فلسفه اسلامی داشت به خصوص در حوزه فلسفه «اشراق» و موضوع «نور». مجتهدی سخنان شوق انگیزی درباره سهروردی داشت و همین بدیع نگری و نوع نگاه نسبت به فلسفه صدرایی هم وجود داشت و در چندین جا عظمت نظرات ملاصدرا را هم متذکر میشوند.
بنده ادامه مسیر مجتهدی را به نفع هردو فلسفه (غرب و اسلامی) میدانم و به عقیده من تلقی فعلی از مدرنیسم که در تعارض با سنت است یک رویکرد کاریکاتوری و بیهوده است. این درحالیست که اگزیستانس هایدگری هم نتوانسته ذات گرایی انسان را نفی کند
به عقیده من این جنس مقایسههای نظریات فلسفی بیش از همه راه رشد فلسفه اسلامی و امکان نوآوری در این فلسفه را فراهم میکند و اگر این مطالعات تطبیقی تداوم پیدا کند پنجرههای جدیدی در فلسفه اسلامی باز میشود.
فلسفه اسلامی در جهان خودش از رشد لازم بازمانده و حتی افرادی مثل علامه طباطبایی هم اگر نوآوری در فلسفه اسلامی داشتند به خاطر مواجههشان با فلسفه غربی است.
هادی وکیلی / کتاب «داستایوفسکی، آثار و افکار»
مرحوم مجتهدی داستایوفسکی را داستایوفسکی هم مینامند چون به عقیده وی این نویسنده الهامبخش ادبیات مدرن قرن بیستم است. ظاهراً اولین مواجهه مرحوم مجتهدی با داستایوفسکی به سال ۱۳۲۴ و مجله «سخن» برمیگردد. تا قبل از این ادبیات فرانسه و انگلیسی خیلی مد بوده اما از اوایل جنگ جهانی دوم ادبیات روس هم رایج میشود و در نهایت مرحوم مجتهدی در سال ۱۳۸۶ تصمیم به نگارش کتابی درباره داستایوفسکی میگیرد.
علاقه مجتهدی به داستایوفسکی سه دلیل دارد: توجه خودآگاهانه مجتهدی به ارتباط تفکر ادبی و فلسفی، توجه ناخودآگاهانه ناشی از علاقه استادانش به داستایوفسکی در دانشگاه سوربن و عِرق شرقی بودگی مجتهدی.
از نظر مجتهدی صاحب یک تفکر را نمیتوان یک فیلسوف دانست چون فیلسوف واقعی باید دانشگاهی باشد اما داستایوفسکی برای او استثناست و ظاهراً مشکلی ندارد فیلسوف بنامدش. مجتهدی، داستایوفسکی را فیلسوف فاجعه و پیروزی نامیده است.
مجتهدی در بخش پایانی کتاب «داستایوفسکی، آثار و افکار» مطالبی درباره شخصیت داستایوفسکی گفته که به نظرم میتوان به جای همه ضمایری که برای داستایوفسکی استفاده کرده نام خودش را گذاشت.
محمدعلی فتحاللهی / کتاب «مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران»
«مطالعات میانرشتهای» گمشده علوم انسانی امروز در جامعه به ویژه در دانشگاهها است. مرحوم مجتهدی فیلسوف بود اما وارد حوزههای دیگر هم میشد. کتاب «مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران» کتاب خیلی مهمی است چون مجتهدی در آن مثل یک مورخ وارد مباحث تاریخی شده با اینکه خودش را مورخ نمیداند به بیان دیگر مجتهدی در این کتاب با تأمل فلسفی به موضوع تاریخ پرداخته است.
مجتهدی در این کتاب، تاریخ را بیان گذشته و فلسفه را طراحی آینده دانسته و به نوعی خواسته میان این دو ارتباط بنیادین برقرار کند. علاوه بر این، نویسنده در بخشی از کتاب به مساله «هویت» پرداخته و بیان کرده که موضوع «هویت» یک ماهیت میانرشتهای دارد و موضوع هویت ایرانی یک موضوع بسیار جدی است. وی در این کتاب هویت را همان اراده دانسته و تعبیر جالبی که درباره مغولان دارند اینکه با مغول زدایی نمیتوان عظمت به دست آورد بلکه باید از تأثیرات آن آگاه شد و از آنها استفاده کرد. به عقیده مرحوم مجتهدی هویت ایرانی در استمرار تاریخ خودساخته است.
این نوع نگاه میان رشتهای مجتهدی فلسفه و تاریخ را به هم نزدیک میکند. با خواندن این کتاب به اهمیت جایگاه عالم خیال در زندگی سیاسی و اجتماعی پی میبریم، موضوعی که باید به آن پرداخته شود. افرادی چون دکتر داوری نیز به این موضوع پرداختند.
مصطفی شهرآئینی / کتاب «دکارت و فلسفه او»
رساله دکتری مرحوم مجتهدی ترجمهای از بابا افضل کاشانی است و بابا افضل کاشانی در جایی گفته که ما از فلسفه بیداری مردم دانشجو را میخواهیم و به عقیده من مرحوم مجتهدی تجسم همین جمله است.
مرحوم مجتهدی میان معلمی و دانشجوی دیالکتیک فعال قائل بود و همیشه اصرار داشت تا خودش را یک معلم ساده معرفی کند. همچنین همیشه به پیوند میان فلسفه و تاریخ بسیار تاکید داشتند.
ایشان فلسفه غرب و دکارت را در بستر تاریخ غربی و ایران کانونی آموزش میداد و آثاری از دکارت را آموزش میدادند که معمولاً خیلی آنها را جدی نمیگیریم. علاوه بر این توجه دکتر مجتهدی به مساله «زبان» بسیار مهم و آموزنده است. چون به عقیده ایشان آشکارترین نماد فرهنگ، زبان است و به همین دلیل هم به زبان فارسی هم اندازه فلسفه اهتمام داشتند و وقتی میگفتند فرهنگ ما بیمار است منظورشان زبان فارسی بود.
عبدالرحمن حسنیفر / کتاب «فلسفه تاریخ»
این کتاب از جمله آثار دکتر مجتهدی در حوزه فلسفه به طور عام و فرهنگ پروری به طور خاص بود؛ بنابراین توجه و پرداختن به این اثر از موضوع تا عنوان میتواند از منظر پذیرش مورد در توجه قرار گیرد؛ از این کتاب میتوان برای حل معضلات امروز بهره برد؛ دکتر مجتهدی در کتاب خود معطوف به تعریفی که از فلسفه تاریخ دارد مطالب مربوط به آن را مطرح میکند، در این کتاب به فرهنگ سنتی چین و هندوستان و بعد فرهنگ باستانی یونان و رم و سپس سنتهای اسلام و مسیحیت و یهود میپردازد.
ایشان در کتاب دو معنا برای فلسفه تاریخ قائل هستند؛ یکی معنای عام فلسفه تاریخ که عمومی است و دیگری معنای خاص آنکه از قرن ۱۷ درباره تاریخ مکتوب شکل گرفته و تا قرن ۱۹ هم ادامه پیدا کرده است.
از نظر مجتهدی اصطلاح فلسفه تاریخ جدید است و در مورد دوره باستان باید مسائل فلسفه تاریخ را به دقت مورد توجه قرار داد، به عقیده ایشان فلسفه تاریخ، پرسش در مورد مسائل تاریخ است که مهمترین ویژگی آن پیچیدگی است، چراکه فرهنگها در طول تاریخ در حال صیرورت هستند و قرار گرفتن فلسفه قبل از تاریخ صرفاً در راستای دور نگه داشتن ذهن از سطحیاندیشی بوده است، فلسفه تاریخ نظرگاه فرهنگی را در اختیار انسان قرار میدهد و از نظر مجتهدی مقوم فلسفه تاریخ، تاریخ فرهنگ و اعتقادات اقوام در طول تاریخ است.
طاهره کمالی زاده / کتاب «سهروردی و افکار او»
مرحوم مجتهدی استاد و متخصص فلسفه غرب بود اما ارتباط خوبی با سهروردی و آثار او داشت. موضوع رساله دکترایشان در سوربن هم درباره بابا افضل کاشانی است ک این رساله هیچ وقت چاپ نشد اما مقالات مختلفی از آن منتشر شد و از جمله «هانری کربن» در یکی از آثار خود به این مقاله مجتهدی ارجاع داده است.
رویکردی که ایشان به سهروردی دارند بسیار متفاوت است و در کتاب «سهروردی و افکار او» سیر سلوک سهروردی را از سهرورد تا حلب روایت میکند و او را یک فیلسوف سالک میداند نه یک فیلسوف متفکر. علاوه بر اینکه مسیر انتقال جربان معنوی به سهروردی را هم بیان و تفکرات سهروردی را ریشهیابی میکند.
مجتهدی در این کتاب از چهار منظر فکری (حکمت ایرانیان باستان، حکمت الهی یونان، حکمت مشا و قرآن مجید) به سهروردی میپردازد و در این بین جنبه حکمت ایرانیان باستان را مورد توجه قرار میدهد، ضمن اینکه مسیریابی تاریخی دکتر مجتهدی در این اثر را نمیشود انکار کرد و گفت تصادفی بوده است، از سوی دیگر مجتهدی در این کتاب از مستشرقانی که سهروردی را به جهان غرب معرفی کردند را نام برده است.
کد خبر 6096729 سارا فرجی